سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای گیتار
 RSS  :: خانه :: ارتباط با من :: پروفایل :: پارسی بلاگ
چنگ در پیمانهاى کسانى در آرید که چشم وفا از ایشان دارید . [نهج البلاغه]
  • تعداد بازدیدهای وبلاگ
  • - کل بازدیدها: 67162 بازدید
    - امروز: 0 بازدید
    - دیروز: 0 بازدید

  • درباره من
  • صدای گیتار

  • لوگوی وبلاگ
  • صدای گیتار

  • اشتراک
  •  

  • اوقات شرعی

  • وضعیت من در یاهو
  • یــــاهـو

    ? دیدنی ها
  • پیام بخشی چهارشنبه 84/10/14 ساعت 4:30 عصر

  • نظرات دیگران ( )

    ? بهترین ها
  • پیام بخشی چهارشنبه 84/10/14 ساعت 4:26 عصر
  • همیشه میگن هر وقت دلت می گیره و کسی را هم نداری که باهاش حرف بزنی حرفاتو بنویس شاید اینجوری ارام بشی و یه ذره از غصه هات کم بشه.حالا من هم همین کار را می کنم اما نوشتن هم سخته .راستش مشکل اصلی اینه که اینقدر دلم گرفته واحساس بدی دارم که نمی دانم از کجا باید شروع کنم و چی بنویسم . حتی این روزها دیگه با خدا هم نمی تونم مثل سابق درددل کنم.انگار برای خدا هم مهم نیست وبه حرفام گوش نمی ده ولی قبلا که با خدا درددل میکردم خیلی اروم می شدم و احساس می کردم که خدا منو درک میکنه و به حرفم گوش میده .برا همین همیشه حس غرور میکردم که خدا منو دوست داره و به حرفام گوش میده اما نمی دونم برای چی خدا دیگه به حرفام گوش نمی ده ودیگه به درد دلم گوش نمی ده . نمی دونم شاید هم باهام قهر کرده و شاید هم ....
    چقدر خوب بود وقتی که با خدا حرف می زدم و اون به حرفام گوش میداد حس میکردم براش مهمم ... حتی ان مواقع دلم می خواست فریاد بزنم وبگم که خدا چقدر من را دوست دارده و چقدر عاشق منه همونطور که من دوستش دارم . ولی الان احساس می کنم که دیگه خدا هم منو دوست نداره یعنی دیگه حوصله نداره که به حرفام گوش بده. نمی دانم چرا؟ شاید اینکه غرق گناهم یا اینکه اونقدر شکایت این دنیا و مردمش را کردم که دیگه این حرفا براش عادی شده و دیگه دلش نمی خواد به حرفام گوش بده.
    اخه مگه نمیگن خدا از بنده هاش رو برنمیگردونه پس چرا دیگه هوای منو نداره . چرا وقتی ازش کمک میخوام دیگه کمکم نمی کنه ؟ چرا منو تنها گذاشته ؟ و هزار چرای بی جواب دیگه...
    هر روز پشت پنجره موقع غروب دلم بدجوری میگیره..... از خودم میپرسم چرا دیگه صدام رو نمیشنوه ؟ چرا دیگه باهام حرف نمیزنه ؟ چرا با من اشتی نمیکنه؟ چرا....
    خدایا فقط یه فرصت ...فقط یه فرصته دیگه ازت میخوام
    ***********************
    مرا به یاد بیاور
    مرا ز یاد مبر
    که انعکاس صدایم درون شب جاری‌ست
    کسی نمی‌داند
    که در سیاهی شب دشنه‌ای ست
    در پشتم
    که در سیاهی شب
    خنجری‌ست در کتفم
    مرا ندیدی
    -
    دیگر مرا نخواهی دید
    که پشت پنجره سرشار از سیاهی شب
    که پشت پنجره آواز دیگری جاری‌ست
     
     
    چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم.
    چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد چون امروز اطاعتش نکردیم .
    چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود چرا که امروز قادر به درکش نبودیم.
    چی می شد دیگه هرگز شکو فا شدن گلی را نمی دیدیم چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم.
    چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم .
    چی می شد اگه خدا فردا کتاب مقدسش را از ما می گرفت چرا که امروز فرصت نکردیم آنرا بخوانیم .
    چی می شد اگه خدا در خا نه اش را می بست چون ما در قلبهای خود را بسته ایم .
    چی می شد اگه خدا امروز به حرفهایمان گوش نمی داد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم.
    چی می شد اگه خدا خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت چون فراموشش کردیم.
    چی می شد اگه ما از این مطالب به سادگی بگذریم ؟
    بیاییم خود را به خدا نزدیکتر کنیم و بذر خدا شناسی را در قلبهای یکدیگر بکاریم.

     

    نشد برم ، نشد نره ، نشد بخواد ، نشد بیاد
    نشد ولی شاید بشه ، واسم دعا کنین زیاد...
                                   واسم دعا کنین زیاد...
                                                    واسم دعا کنین زیاد...
                                                                      واسم دعا کنین زیاد...
                                                                               واسم دعا
     
     

    نظرات دیگران ( )


    ? لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دیدنی ها
    بهترین ها

    Desigened By Parsiblog.com